پرنده مردني ست
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست......
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست......
چه دردیست در میان جمع بودن، ولی در گوشهای تنها نشستن
******
برای دیگران چون کوه بودن، ولی در چشم خود آرام شکستن
*******
برای هر لبی شعری سرودن، ولی لبهای خود همواره بستن
******
چه دردیست در میان جمع بودن، ولی در گوشهای تنها نشستن
انشالله كه حال تك تكتون خوبه.اگر از حال منم بپرسيد(اگر) بايد بگم حالم بده.خيلي بد.![]()
هر كس به طريقي دل ما ميشكند بيگانه جدا دوست جدا ميشكند
بيگانه اگر ميشكند حرفي نيست من در عجبم دوست چرا ميشكند
خدايا.چرا تا با خودم ميگم ديگه غصه هام تموم شد بازم همه چي خراب ميشه.چرا دنيا انقدر خسته كننده ست؟
ديروز يكي از دوستانم فوت كرد.
اونم توي خواب!خيلي ساده تنها با يه سر درد.
براي تشيع جنازه اش رفتم.خيلي شلوغ بود.همه از جوونيش حرف ميزدن.خدايا دلم خسته است.
تازه فهميدم آدما چقدر نامردن.حتي بهترين دوست آدم اگه خيلي رفيق باشه تا دم قبر مياد و ميره و ماييم و خودمون.
وقتي صورتشو باز كردن تا براي آخرين بار ببينيمش داشت لبخند ميزد.چقدر خوشكل شده بود.![]()
انگار خواب بود.يه خواب آروم.بيچاره شوهرش.
خدايا.مرگ من در چه حالي خواهد بود؟
يعني بعد از مردنم كسي يادم ميكنه؟
ميترسم.خيلي.خستم.دلم ميخواد بخوابم.آروم.تنها.
خدايا كمكم كن.تنهام نذار.فقط تورو دارم.
همه گفتند که من دیوانه حالم
نمیدانند که این دیوانه در فکر شفا نیست
که هرچی باشه اما بی وفا نیست . . .
حالتون چطوره؟تقریبا یه ماه از شروع دانشگاه میگذره.دیگه دارم به محیطش عادت میکنم.دوستان خوبی پیدا کردم گرچه مثل دوستای دوران دبیرستان نمیشه اما از تنهایی خیلی بهتره.نه؟
امروز میخوام چند تا اس ام اس زیبا براتون بذارم.امیدوارم خوشتون بیاد.
راستش من حالم خوب نیست نمیتونم زیاد چیزی بنویسم در اولین فرصت آپ میشم.بازم معذرت میخوام از همه ی دوستان گلم که از یکنواختی وبلاگم خسته شدید.
دنبالت دارم میگردم اما نیست از تو نشونی
روزگار ما رو جدا کرد یه غروب توی جوونی
خوابیدی رو بال موجا کاش می شد بودم کنارت
تو به دریا دل سپردی من تو ساحل چشم به راهت
دل من هواتو کرده کاش میشد تو رو ببینم
کاش بشه تو خواب دوباره دست سردتو بگیرم
تو که رفتی به سلامت وعده ی ما به قیامت
حسرت یه لحظه دیدن واسه من شده یه عادت
راستش از غیبت طولانیم معذرت میخوام و باید بگم که من تا یه مدت طولانی آپ نمیشم.امیدوارم تو این مدت فراموشم نکنید و با نظرات دلگرم کننده تون بهم بفهمونید که هنوز به یاد من هستید.(البته میدونم یه کم پر توقعیه)
به امید روزای بعدی و آپ بعدی اگه زنده بودیم.